استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{۵۰}
سارا:بگیرنشون
جک:بله*علامت داد به افراد تا بگیرنشون*
شوگا اسلحه شو گرفت جلوی سارا جیمین و جیهوپ هم همین کارو کردن
افراد سارا ايستادند و اونام اسلحشونو روبهروی پسرا گرفتن
سارا:اووووو شجاع شده واسه من ، فک کردی اگه منو بکشی خودت زنده میمونی؟اهان راستی هنوز کیم مونده ، فک کردی چی..
کوک:/
اینجا چیزی نیست بیا برگردیم
ب:قربان یه چیزی پیدا کردم ..
کوک:کو؟چی؟کجا؟
ب:قربان نگاه کنین
کوک:واووو ورودیه جالبیه ، فک کنم همینجا بیا بریم
.
.
چوی:مراقبش باشین نزارین فرار کنه .
پ(پرستار):بله دکتر ..
..
..
کوک:اوناهاش *صدای کم* هیونگ پیداش کردیم..
نامی:خوبه به افراد بگو بیان
کوک:اوکی
سارا / / شوگا
نامجون تو گوشی:افراد اومدن ، کوک هم پیداش کرد
شوگا:فک کنم برای تو آخر کار باشه ..
سارا:دیگه داری زیادی ز*ر میزنی بگیرینشون*داد*
همون لحظه تمام بادیگاردای سارا افتادن و کل محوطه رو صدای تنگ گرفته بود
شوگا:من میرم بچه رو بیارم
جیمین:منم میام..
شوگا:نه شما بمونین حساب اون افریته رو بزارین سر جاش ..
هومی:اوکی
شوگا رفت:/
...
چوی:حمله شده اماده باشید ..
کوک:اگه بزارم .. *کوک یه تیر زد وسط سر دکتر چوی و همه اطرافیانشون کشت ..
کوک:هیونگ*بغض*
جین:د..دلتون ی..ه ک..ت..ک ح..سابی م..یخ..واد
کوک:هیونگ چرا اومدی اینجا؟*گریه*
جین:ب..بق..یه ک..جان؟
کوک:بیرون پیش اون سلیطه احمقن ..
جین:ب..چه چی؟
کوک:شوگا هیونگ رفت من باید کمکت کنم بریم بیرون ..
جین:ن..نمیتو..نم تک..ون بخو..رم شم..ا بر..ین
کوک:هیونگ نمیتونیم تورو اینجا ول کنم همین الان میریم ..
کوک همه سرم و داروهایی که به بدن جین وصل بودن و جدا کردو چون تخت چرخدار بود با اون بردنش بیرون
...
..
جینهو: واییییی اوپا ااااا بیا بریم پیششون ..
نامی:جینهو من بخاطر تو اینجامتوی احمق سر خود عمل میکنی پس ساکت بشین نمیتونیم بریم .. *بلند*
جینهو:/
از این جمله اوما ناراحت شدم اما درست میگفت اگه اون نبود تا الان هزار بار رفته بودم ..
....
۱۴۰۲/۱/۱۲
جک:بله*علامت داد به افراد تا بگیرنشون*
شوگا اسلحه شو گرفت جلوی سارا جیمین و جیهوپ هم همین کارو کردن
افراد سارا ايستادند و اونام اسلحشونو روبهروی پسرا گرفتن
سارا:اووووو شجاع شده واسه من ، فک کردی اگه منو بکشی خودت زنده میمونی؟اهان راستی هنوز کیم مونده ، فک کردی چی..
کوک:/
اینجا چیزی نیست بیا برگردیم
ب:قربان یه چیزی پیدا کردم ..
کوک:کو؟چی؟کجا؟
ب:قربان نگاه کنین
کوک:واووو ورودیه جالبیه ، فک کنم همینجا بیا بریم
.
.
چوی:مراقبش باشین نزارین فرار کنه .
پ(پرستار):بله دکتر ..
..
..
کوک:اوناهاش *صدای کم* هیونگ پیداش کردیم..
نامی:خوبه به افراد بگو بیان
کوک:اوکی
سارا / / شوگا
نامجون تو گوشی:افراد اومدن ، کوک هم پیداش کرد
شوگا:فک کنم برای تو آخر کار باشه ..
سارا:دیگه داری زیادی ز*ر میزنی بگیرینشون*داد*
همون لحظه تمام بادیگاردای سارا افتادن و کل محوطه رو صدای تنگ گرفته بود
شوگا:من میرم بچه رو بیارم
جیمین:منم میام..
شوگا:نه شما بمونین حساب اون افریته رو بزارین سر جاش ..
هومی:اوکی
شوگا رفت:/
...
چوی:حمله شده اماده باشید ..
کوک:اگه بزارم .. *کوک یه تیر زد وسط سر دکتر چوی و همه اطرافیانشون کشت ..
کوک:هیونگ*بغض*
جین:د..دلتون ی..ه ک..ت..ک ح..سابی م..یخ..واد
کوک:هیونگ چرا اومدی اینجا؟*گریه*
جین:ب..بق..یه ک..جان؟
کوک:بیرون پیش اون سلیطه احمقن ..
جین:ب..چه چی؟
کوک:شوگا هیونگ رفت من باید کمکت کنم بریم بیرون ..
جین:ن..نمیتو..نم تک..ون بخو..رم شم..ا بر..ین
کوک:هیونگ نمیتونیم تورو اینجا ول کنم همین الان میریم ..
کوک همه سرم و داروهایی که به بدن جین وصل بودن و جدا کردو چون تخت چرخدار بود با اون بردنش بیرون
...
..
جینهو: واییییی اوپا ااااا بیا بریم پیششون ..
نامی:جینهو من بخاطر تو اینجامتوی احمق سر خود عمل میکنی پس ساکت بشین نمیتونیم بریم .. *بلند*
جینهو:/
از این جمله اوما ناراحت شدم اما درست میگفت اگه اون نبود تا الان هزار بار رفته بودم ..
....
۱۴۰۲/۱/۱۲
۲۸.۱k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.